Monday 29 November 2010

من و پسر عمه ام

مامانم بالاخره نشست پای وبلاگ من و تصمیم گرفت ۲ کلمه بنویسه چه عجب مامان خانوم یاد ما کردی !!! تقریبن ۲ هفته است از ایران برگشتیم و من حسابی فضول شدم. ایران خیلی خوبه آخه میدونین یه عالمه آدم بامن بازی میکنن و نازمو میکشن!!!هوا یه کمی سرد بود و مامان موفق شد همه لباسهای پشمی رو که برام خریده بود تنم کنه و باهاشون پز بده (تقریبن روزی دو لباس) برای یک هفته ای که ایران بودیم . راستی از پسر عمه ام سپهر بگم که خیلی شیطون شده و باید حسابی ازش یاد بگیرم