Saturday 10 September 2011

سلام ماماني بالاخره بعد از ٦ماه تنبلي تصميم گرفت بياد يه كم برام بنويسه!!! به نظرم از تولدم ننوشته بود... جاتون خالي همه دوستامو با مامان باباهاشون دعوت كرديم فقط خودم اينقدر از صبح كار كرده بودم كه تا مهمونا اومدن خوابم برد!!! تو تولد يك سالگيم چند قدم راه مبرم ولي با كمك ميز!اما رقصم اينطور كه همه ميگن خيلي خوبه...عكساي تولدمو ميذارم ببينين...