Wednesday, 12 October 2011
١٨ ماهم تموم شد شروع كردم بلبل زبوني مثلا ميگم انانا (اناناس) يا شيتزا (پيتزا) و تقريبا اسم همه ميوه ها وحيوونايي كه تو كتابم هست رو ميگم. البته بگم از خيلي وقت پيش به ساعت ميگفتم ات !!!! حيف كه تا ٣ بيشتر بلد نيستم بشمارم ٤،٥ گاهي يادم ميره!!! بين خودمون باشه عصرا منتظر ميشينم مامانم بياد بعد بدو ميرم دنبالش تو حموم وانمو برميدارم ميگم حمم (همون حموم)!!! اون وقت ماماني وان رو پر ميكنه و من عشق ميكنم خوب ميخواست از صبح منو تنها نذاره ديگه !!! تازه كلي هم به ماماني اب وكف مي پاشم كه اونم تميز بشه......
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment